سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اواز قطره
 
عمری م .ح .ب بوده ام وحال تصمیم گرفتم محب بودنم را جشن خون بگیرم در فکر یک جشنم ...

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

 

 

حسین چی های دو دهه گذشته این شعر رو خوب یادشونه :

شغلم حسینه بازارم حسینه کار من ودل بیکارم حسینه عیبم سراسر وستارم حسینه یعنی که محرم اسرارم حسینه:

با اجازه اقای خوب و محرم اسرارم باید بگم یه دوره ای شاید از بعضی مسائل ترس داشتم اما دیگه

ترسیدن رو فراموش کردم،

وقتی هر اتفاقی که نخواستم افتاد!
وقتی به سادگیم خندیدند و گوشم روکر حساب کردند!
وقتی حاصل اعتمادم خر پنداشتنم شد!

حالا هم نوکر نوکراتم وخم میشم جلوی هر کسی که فقط بگه حسینچیه ودوست دار اقاست من که قاضی نیستم

اما دیگه نمیترسم ...........علت این نترسیدن هم روضه های سید الشهداست ومفاهیم بلند واخلاقی این روضه هاست که الان احساس میکنم جای بیانش نیست

انا للحسین .............وانشاالله انا الیه الراجعون{به مدرک بدنهای دفن شده درحرم سید الشهدا}به مدد خدای حسین ومن و...

 



نوشته شده در تاریخ شنبه 91/6/25 توسط محب

لوگوی دوستان
لینک دوستان

بالای صفحه



تمامی حقوق این وبلاگ برای اواز قطره محفوظ و انتشار مطالب با ذکر منبع مجاز می باشد.